پرستو شهپری

هر چقدر هم ببینیم، کمه!

هرچقدر هم ببینیم کمه پرستو شهپری هر چقدر هم ببینیم، کمه!

ده سال پیش وقتی هجده سالم بود حس کردم در شرایط روتین و تکراری زندگی جای چیزی خالیه. همیشه زندگی روتین برام خسته کننده بود. نمیدونم میشه اسم این رو انگیزه گذاشت یا نه اما شاید همین موضوع برام انگیزه شد تا سفر برم. در همون سالها سفر کردن رو شروع کردم. به واسطه سفر انگار وارد دنیای دیگران میشدم. تمام تلاشم رو کردم تجربه های متفاوتی به دست بیارم. این تجربه ها و به دنبال اون جریان ارتباطاتی که شکل گرفت به واسطه آشنایی با تمام افرادی بود که می خواستم از اونها تجربه های متفاوتی کسب کنم.

از اون موقع تا حالا به شهرهای مختلفی در کشورهای متفاوتی سفر کردم و باهاشون آشنا شدم. اون موقعها فقط دیدن شهرها برام جالب بود اما به تدریج وقتی ارتباطم با دیگران شکل گرفت و آدمهای بیشتری رو دیدم این تفاوت فرهنگها بود که برام نمود بیشتری پیدا کرد. کم کم به خاطر تخصصم، کار از این هم فراتر رفت و شروع کردم به ساختن ویدئو و نشون دادنش به دیگران. حالا دیگه بازخوردهای مخاطب هم به این روند اضافه شده که این برام قضیه رو جذاب تر هم می کنه.

تصمیم داشتم قشنگیای شهرها و کشورهای همه جهان رو به تصویر بکشم تا همه از دیدنش لذت ببرند. سفرهام به جاهای مختلف دنیا باعث شد متوجه طبیعت ایران بشم. از جنوب تا شمال و از شرق تا غرب، طبیعت و حتی فرهنگ مردم با هم متفاوته. طبخ غذاها و حتی تفاوت در اعتقادات در این جغرافیا به من انگیزه می داد تا بیشتر سفر کنم و ببینم. به طور کلی طبیعت برام اهمیت ویژه ای داره و به نظرم آدمی باید خودش رو در معرض دیدن و تجربه کردن قرار بده.

حتی با این شرایط هم فکر می کنم هر چقدر ببینیم بازم کمه. با همه این اوصاف هنوز هم این رفتن و دیدنه که برام اهمیت داره. این رفتنه که باعث به وجود اومدن جریان ارتباطات متفاوتی میشه که تأثیرات جالبی رو زندگی آدم داره.  مثلا با این همه سفر، تازگیا رفتم چهارمحال و بختیاری که برام خیلی جالب، جذاب و متفاوت بود. به همین خاطره که میگم هر چقدر هم ببینیم بازم کمه.

البته باید این رو هم بگم که آشنایی با تفاوتها و تضادها در کنار همه اینایی که گفتم هم من رو به جلو هل میده. دقیقا به همین دلیله که علاقه چندانی به یک سفر روتین هتلی ندارم و با اینکه ممکنه روزی برسه که بهش نیاز داشته باشم اما ترجیحم نیست. به همین خاطر سعی می کنم خودم سفرم رو برنامه ریزی کنم و در جمع مردم باشم. از بیست سالگی همین کار رو کردم و همین شکلی بود که تونستم هزینه های سفرم رو پایین بیارم و البته تجربه متفاوتی رو برای خودم رقم بزنم و منفعت و درآمدی هم هر چقدر کم برای روستاییها و جامعه محلی ایجاد کنم.

سر آخر باید بگم که سفر، نوع و مقصدش کاملا به خودتون و روحیاتتون برمیگرده. همین حال روحیه که باعث میشه با یا بدون برنامه ریزی، گروهی یا انفرادی سفر برم. چیزی که هنوز ثابت مونده و هنوزم گزینه اول من برای سفره، طبیعته! طبیعت بکر ایران هنوز گزینه اول من برای سفره و هنوز باید براش وقت بزارم و ببینمش.

نظر شما در مورد این مقاله چیست؟

لطفاً امتیاز دهید

پرستو شهپری

ارسال نظر

وب‌سایت جاجیگا

جاجیگا را دنبال کنید