هفت سال پیش در ۲۲ سالگی اولین سفر تنهاییم رو رفتم. با اینکه به دلیل شغلم زمان بسیاری رو درگیرم اما همیشه آخر هفته ها و تعطیلات سفر میرم. همه چیز رو برنامه ریزی میکنم تا بتونم به سفر برسم. سفر میرم تا فنرم رو برای زندگی جمع کنم. برای اونچه در هر هفته انتظارم رو میکشه و باید باهاش روبرو بشم. از کمپری و بک پکری شروع کردم. تا حالا سراغ هیچ هایک نرفتم و ترجیح دادم این کار رو نکنم اما هیچ هایک رو، هم قبول و هم دوست دارم.
سفر برای من مثل اعتیادیه که نه تنها در اون چیزی از دست نمیدم بلکه چیزهایی هم به دست میارم. در واقع غیر از حس و حال دیدن طبیعت، صادقانه است اگر بگم سفر، اعتیادآور است. احساس من و تمامی بچه های سفری شبیه آدمیه که به کشیدن سیگار اعتیاد داره. ما به همون شکل به سفر رفتن اعتیاد داریم. اما خب نمیتونیم و نمیشه این اعتیاد رو همیشه با سفرهای یک باره و بدون برنامه ریزی خاموش کرد. شخص من به دلیل ماهیت شغلم که کافه داریه با مسائلی مواجه هستم که باید برای هر سفر برنامه ریزی کنم.
سفرهام کاملا برنامه ریزی شده است و همه آخر هفته ها و روزهای تعطیل رو سفر میرم. معمولا گروهی شامل ۸ نفر با هم سفر میریم و کمپ میکنیم. این شکلی از مخاطرات غیر مترقبه مصون میمونیم. به نظرم بیشتر افرادی که توو شهرهای بزرگ زندگی میکنن مشغله های فکری و ذهنی زیادی دارن، به همین خاطر وقتی آخر هفته میرسه، ترجیح میدیم تموم انرژیهای منفی رو توو شهر رها کنیم و سفر بریم تا برای هفته و اتفاقات پیش رو انرژی کسب کنیم.
از حدود ۱۰ سال پیش که سفر رفتن رو شروع کردم برام این گونه بود. یکی دو سال ابتدایی مثل خیلیهای دیگه با تور به سفر میرفتم و آشنایی به خصوصی نداشتم. اما همیشه اعتقاد داشتم ابتدا باید ایران رو دید و بعد به سایر نقاط جهان سفر کرد. خودم قلبم رو در کلوت شهداد کرمان جا گذاشتم اما رفتن به اونجا خیلی سخته و باید با یک گروه حرفه ای سفر کنید.
معتقدم ایران به دلیل داشتن طبیعت و محیط و شهرهای دیدنی مثل شیراز و اصفهان و سایر شهرهای دارای ابنیه تاریخی، یکی از پتانسیلهای قوی پذیرش و جذب توریسته. دیدن و لمس کردن آثار طبیعی و تاریخی رو دوست دارم و ترجیح میدادم و میدم به جای خوندن مطالبی در موردشون یا دیدن عکسهاشون، اونها رو از نزدیک حس و لمس کنم. همیشه تجربه کردن رو دوست داشتم. اینها دلایلی بود که من رو به سمت سفر کردن سوق میداد و میده.
البته قطعا به دلیل شغلم، خوراک هم برام مهمه. ایران پتانسیل غذایی بسیار بالایی برای جذب توراست در این زمینه داره. بسیاری از غذاها در ایران از نظر طب سنتی بسیار قوی هستند و حتی خاصیت درمانی دارند. غذا ما آدمها رو به هم وصل میکنه. در مواقع بسیاری دستور پختها رو باید از افراد قدیمی کشف کرد. که اگر در اختیار افراد امروزی تر بود به راحتی در گوگل و در دسترس همه وجود داشت. رسالتم سفر خوراکه. میخوام خوراک هر منطقه جغرافیایی رو تهیه و به مردم معرفی کنم و از این طریق بتونم نظر بقیه مردم رو به ظرفیتهای این بخش جلب کنم. دوست دارم از این طریق فرمها و آدمهای مختلف هر منطقه رو بشناسم.
همون طور که گفتم هفت ساله تنهایی سفر میرم، چون پیش از اون در مورد خطرات و موضوعات سفر آگاهی نداشتم. به نظرم دانش سفر، مثل هر کار دیگری مهمه. باید یاد بگیریم سفر رفتن تنها به این معنی نیست که سوار اتومبیلمون بشیم و به شهرهای مختلف بریم. این دونستن و یاد گرفتن تنها از خوندن مطالبی در گوگل به دست نمیاد. هر سفری نیاز به دانسته هایی داره، باید مخاطرات رو شناخت، برنامه ریزی و زمان بندی داشت و آگاهی کسب کرد. سفر آخرین مرحله این رونده.
ارسال نظر